تکنولوژی و فناوری

نقد فصل سوم میرزاپور: علی فضل در فصل سوم پر رویداد می درخشد

به گزارش مجله نجم

آخرین باری که در میرزاپور بودیم، گودو پاندیت علی فضل، قبیله تریپاتی را شکست داده بود و سرانجام بر تختی نشسته بود که مدتها آرزویش را داشت. او حالا قرار بود پادشاه جدید میرزاپور باشد یا مثل بقیه فکر می کرد. اما درست مثل شرورهای غیرقابل پیش‌بینی شهر غرق در خون که می‌توانند از هر کجا به شما هجوم بیاورند، یک روحانی به نام علی فضل وجود داشت که ممکن بود او را شکست دهد. “بتاک” این تصویر گروهی از اربابان جنایتکار را از مناطق مختلف اوتار پرادش نشان می دهد. کنگره جرم و جنایت یک دستور کار دارد: تعیین اینکه آیا گودو هنوز شایسته این عنوان است یا رقیب او، شوکلا (آنجوم شارما)، جانشین بهتری خواهد بود (اما هنوز خبری از Pankaj Tripathi Kalin Bhaiya نیست).

با گسترش طرح به خارج از مرزهای میرزاپور به شهرهای دیگر مانند پرایاگراج و بنارس، مخاطرات بالا می‌رود، رقابت تشدید می‌شود و عواقب خشن‌تر می‌شود. با این حال، جایزه ثابت می ماند: میرزاپور. همانطور که شوکلا می گوید، “بازی هنوز وجود دارد، فقط مهره ها تغییر کرده اند.” (بازی همچنان همان است، فقط پیاده ها تغییر کرده اند.) ما هنوز تعداد زیادی اسلحه و جرات، زخم‌های خروجی و تغییر وفاداری‌ها، و جنون بی‌نظیر جاه‌طلبی و قدرت را می‌بینیم که ده حلقه را در بر می‌گیرد.

یک فیلمنامه خفه کننده، یک اجرای برجسته را خراب می کند

کالین بایا، بازیگر اصلی Pankaj Tripathi، از بازی در فصل سوم کناره‌گیری کرد.

در حالی که فصل سوم نسبت به فصل دوم ضعیف پیشرفت زیادی داشته است، جذابیت اصلی سریال هنوز فقط در ردپایی وجود دارد، که اغلب با نوشتن بیش از حد و سنگین خدشه دار می شود. این سریال همچنان بر اشتباهات فصل قبل تمرکز دارد، با داستان های فرعی متعددی که قسمت ها را متورم می کند. اگرچه ممکن است در نهایت به پس‌زمینه‌ای ضروری برای فصل‌های آینده تبدیل شوند، بسیاری از آن‌ها در حال حاضر ارزش زیادی به داستان داستان اضافه نمی‌کنند، به جز زمان طولانی‌تری برای طرفداران سریال که مشتاق لذت بردن از آن هستند.

صحنه ای مشکوک به خصوص وجود دارد که در آن زهیرا (آنانگشا بیسواس)، رقصنده سابق که تبدیل به سیاست شده است، تلاش می کند تا یک طرح دولتی برای زنان را ترویج کند، اما با خواسته های ظالمانه مردان شهوانی مواجه می شود که بی شرمانه از او می خواهند برقصند. او به‌جای اقدام علیه این شی‌گرایی، پیشنهادی زننده به 100 زن می‌دهد تا در این طرح ثبت‌نام کنند. چی؟

در پایان فصل نیز یک cliffhanger وجود دارد که کاملاً نامناسب و غیر ضروری به نظر می رسد. در حالی که میرزاپور هرگز از گنجاندن صحنه های جسورانه در گذشته دریغ نکرده است، آنها اغلب بر خلاف این صحنه چیزهای زیادی به داستان اضافه می کنند.

شخصیت‌های میرزاپور همچنان برجسته‌ترین شخصیت او هستند

شوتا تریپاتی شارما داستان میرزاپور

شوتا تریپاتی نقش گولو را به خوبی به تصویر کشیده است

با وجود نوشتن پرمخاطب، چند صحنه وجود دارد که ماهیت نمایش اصلی به منصه ظهور می رسد، به خصوص صحنه ای که گودو بهایا را به نمایش می گذارد، که شما را در اشتیاق به چیزهای بیشتر رها می کند. در قسمت دوم، وقتی می‌بینیم که او پس از کشتن یک نفر به خنده‌های دیوانه‌وار می‌پرد، بلافاصله به فصل اول بازمی‌گردیم، جایی که پسر جدید شروع به لذت بردن از خونریزی کرد.

گولو (شوتا تریپاتی)، خواهر شوهرش، خلاء برادر باهوش مرحومش بابلو پاندیت (ویکرانت ماسی) را پر می کند. جولو که زمانی دانشجوی ایده آلیست بود، اکنون یک اراذل خطرناک و جویدن تنباکو است که دائماً توسط گروهی از مردان مسلح وفادار احاطه شده است. گودو به گودو بی پروا حکمت می بخشد، درست همانطور که پابلو انجام می داد.

شخصیت های اصلی دیگر نیز رشد کردند. شوکلا در حرکاتش محتاط تر از هر زمان دیگری شده است، بینا به اعتماد به نفس خود بازگشته است، دیمپی (هارشیتا گاور) یاد گرفته است که به برادرانش اعتماد کند، و مادوری دیوی (ایشا تالوار) که اخیراً بیوه شده است، قول داده است که به این خشونت پایان دهد. یک بار برای همیشه با ریشه کن کردن مفهوم … ازدواج اجباری.» میرزاپور کی گدی.

اما دراماتیک ترین تغییر در داستان کالین بایا رخ می دهد، گانگستری که همه چیز را آغاز کرد، با بازی پانکاج تریپاتی. از گانگستر سرسختی که می شناسیم، او به پدری عزادار تبدیل می شود که به نظر می رسد همه چیز را رها کرده است. زمان محدود او در صفحه نمایش خلأ بزرگی ایجاد می کند که احتمالاً طرفداران سریال را ناامید خواهد کرد.

داستان راسیکا دوگل میرزاپور

راسیکا در فصل سوم برای یک دوره کوتاه تر اما تاثیرگذار روی پرده ظاهر می شود

علاوه بر ناامیدی، به نظر می رسد سازندگان فیلم با دیالوگ های بیش از حد توصیفی و نمایشی، هوش مخاطب را تضعیف کرده اند. خنده دار است که تقریباً هر شخصیتی به نظر می رسد وسواس زیادی برای توصیف حرفه خود دارد، بارها و بارها، فقط برای تأکید. خواه لالا در اپیزود تاجر بودن، با سخنرانی کوتاه در مورد صفات یک تاجر، یا تظاهر به تاجر بودن، یا تظاهر به تاجر بودن، راه می‌رفت. یا تظاهر به تاجر بودن می کرد. “تاجر” در حالی که شخصیت‌ها، خواه شاعر مشتاق باشند یا شاعر مشتاقی که فریاد می‌زنند «چطور است که شاعری مثل من می‌خواهد وکیل بدهد»، بسیار مراقب هستند که به هویت‌های تک رنگ خود بچسبند.

اما یک زمینه وجود دارد که نمایش موفق می شود در آن بدرخشد، و آن تغییر ظریف قدرت از چهره های مردسالار به زنان قوی است که کمتر از همتایان مرد خود نیستند. خواه از مصمم بودن ایشا تالوار، وزیر ارشد یا تجسم جدید گولو که به لانه های باند یورش می برد، نمایش مرتباً نمایندگی را به زنان می دهد.

در صحنه‌ای که در آن یک وزیر مسن به طعنه توانایی او را برای خدمت به عنوان نخست‌وزیر زیر سوال می‌برد، شخصیت ایشا آرام می‌ماند و مودبانه پاسخی مناسب می‌دهد و به او از موقعیت درست خود اطمینان می‌دهد.

اما ای کاش راسیکا دوگال با توجه به عملکرد شگفت‌انگیزی که قبلاً ارائه کرد، زمان بیشتری را در اختیار داشت. در صحنه‌های محدودی که این بار ارائه کرد، دوگال با اجرای برجسته‌ای دوباره اثری از خود بر جای گذاشت.

علی فضل ستاره نمایش است

علی فضل داستان میرزاپور

این بار نگاه جالبی به روانشناسی گودو داریم

میرزاپور صحنه های طنز بسیاری نیز ارائه می دهد. می بینیم که یک سیاستمدار صحبت می کند “کارونا” (حیف) مانند «کرونا» و سپس عصبانیت از نویسنده به این دلیل که او سخنرانی پیچیده ای را با لحنی نوشته که هیچ کس در زندگی واقعی به کار نمی برد. ما حتی صدای صدف ها و ناقوس های معبد را در پس زمینه می شنویم، در حالی که مردم بی رحمانه به یکدیگر حمله می کنند. طنز سیاه که به خوبی اجرا شده است شما را به خنده وا می دارد.

نمایش همچنین پر از استعاره های بصری غنی است. در یک نقطه، او هوشمندانه وارد صحنه کوچکی می شود که در آن ما کالین بایا را می بینیم که اکنون موقعیتی شبیه به گودو دارد و یک عصا در دست گرفته است، درست مانند آنچه در فصل قبل در خدمت گودو بهیا بود، که نشان دهنده تغییر قدرت است. پویایی شناسی.

میرزاپور این بار در نهایت به دلایلی می پردازد که چرا اراذل و اوباش خشونت آمیز مناطق بهتری از کشور را در اختیار گرفته است. این کار از طریق شخصیت راماکانت پاندیت انجام می شود که اکنون با واقعیت های سخت وابستگی به یک سیستم شکسته مواجه است.

همانطور که او روزهای خود را در زندان سپری می کند و با “جنایتکاران” مختلف ملاقات می کند، واقعیت قانون در مقابل عدالت به او ضربه می زند. اما آگاهی او از این واقعیت طعنه آمیز به نظر می رسد. به عنوان یک وکیل شاغل که به طور روزانه با پرونده های مشابه سروکار دارد، باید از نقص های سیستم عدالت کیفری آگاهی کامل داشته باشد.

اگرچه پاندیت هنوز به اخلاق و اصول خود پایبند است، اما اکنون مطمئن نیست که عدالت چیست. گفت‌وگوی جالبی بین او و گودو در قسمت هفتم وجود دارد که در آن پدر و پسری را می‌بینیم که روش‌های برخوردشان با زندگی را زیر سوال می‌برند و به دنبال آرامش در برخورد یکدیگر با آن هستند. این صحنه لایه‌های پشتی را جدا کرد تا چیزی که در اعماق مدفون شده بود آشکار شود و مدت‌ها پس از پایان نمایش با من ماند.

داستان ویجی ورما میرزاپور

رمز و راز در مورد اینکه چه کسی در بین دوقلوهایی که ویجی وارما بازی می کند زنده مانده است در طول فصل ادامه دارد

در حالی که به نظر می‌رسد همه بازیگران نقش‌های خود را عالی بازی کرده‌اند، علی‌رغم فیلم‌نامه تا حدی لرزان، علی‌فضل به‌ویژه خودنمایی می‌کند. او با سهولت در تجسم شخصیت یک مرد خوش تیپ موفق شد که فقط می داند چگونه به احساساتش اجازه دهد او را کنترل کنند. روشی که او به سرعت بین دو شخصیت نوسان می کند، انگار که ذهن خودش را کنترل می کند، چشمگیر است.

ما حتی نگاهی اجمالی به مونولوگ درونی او داریم، در حالی که او تلاش می کند راه خود را به دنیای تاریکی که وارد شده است بیابد. صحنه ای در قسمت 8 وجود دارد که گودو را در وحشت از کاری که انجام داده است می بینیم. وزال هرگز بیشتر از این در عنصر خود نبوده است. گرچه قتل عمد همیشه نقطه قوت گودو بوده است، اما این بار او وحشتناک ترین عمل را انجام داد و بلافاصله دچار ناباوری و بحران شد.

ایشا تلوار داستان میرزاپور

شخصیت ایشا مثل قبل محکم و قاطع باقی می ماند

اما علی‌رغم عملکرد قوی و پیشرفت‌های سریع، ما در پایان گیر کرده‌ایم. ما اکتشافات شگفت انگیز زیادی را می بینیم که جای بسیاری از سوالات بی پاسخ را می گذارد. همه رشته ها شل هستند و درهای زیادی برای شخصیت ها باز است تا به راحتی راه خود را به فصل های آینده باز کنند. واضح است که سازندگان می‌خواهند از محبوبیت فوق‌العاده سریال که در مناطق دورافتاده اتفاق می‌افتد، سرمایه‌گذاری کنند و با در اختیار گرفتن سندیکاهای جنایی در سایر نقاط اوتار پرادش یا حتی جاهای دیگر، امتیاز را گسترش دهند. همچنین صحنه ای در وسط تیتراژ پایانی وجود دارد که در آن شاهد مکالمه غیرمنتظره ای بین دو شخصیت برجسته هستیم که می تواند کل بازی را در فصل های آینده تغییر دهد. و در حالی که ممکن است در ذهن سازندگان سریال چیزهای زیادی برای گسترش وجود داشته باشد، آیا هنوز به موارد بیشتری نیاز داریم؟

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا