بررسی قسمت 8 فصل 1 “صورت فلکی”: این نتیجه ای نیست که شما به دنبال آن هستید
به گزارش مجله نجم
کمترین چیزی که می توان گفت این است که «صورت فلکی» سواری پر دست انداز بوده است. در حالی که جرقههای وعدهای در طول مسیر وجود داشته است، هفتهها است که از بدترین اتفاق میترسیدیم. متاسفانه، در این قسمت پایانی نویسنده پیتر هارنسداستان خراب می شود و به بینندگان دلیل خوبی برای ماندن در فصل 2 می دهد.
هارنس می توانست بعد از دو قسمت آخر به جای تسلیم شدن و امید به فصلی دیگر برای جبران شکست، مسیرهای جالب تری را طی کند. زمان. در عوض، مادر و دختری داریم که یک چیز را بارها و بارها تکرار می کنند. اما باید از کارگردان سریال جوزف سدار («فرزندان ما») تمجید کرد. قالب در حالی که آنها موفق می شوند قلعه را نگه دارند – باعث ایجاد تأثیر در کلاس اضافی – به ویژه جاناتان بنکس می درخشد.
بهعنوان مانور لحظه آخری برای واداشتن تماشاگران «صورت فلکی» برای مطالب بیشتر، فصل پایانی «این تکههایی که در برابر ویرانی من از آن حمایت کردم» به اندازه کافی دور نمیرود.
مربوط: بررسی اپیزودهای 1-3 ‘Constellation’: یک تریلر خوش ساخت که ممکن است کارت های خود را خیلی زود آشکار کند
وقتی «صورت فلکی» خود را به پایان رساندید، چرا مجموعه ما را بررسی نکنید بهترین فیلم های فضایی و بهترین برنامه های تلویزیونی علمی تخیلی? یا اگر میخواهید صفحه نمایش را استراحت کنید، لیست ما در اینجا آمده است بهترین کتاب های فضایی باید به شما علاقه مند باشد.
Burn Ahead، قسمت 8 از فصل 1 “Constellation”: “This Parts I Defended Against My Ruin”
رمز و راز اصلی نمایش اصلاً معمایی نبود، زیرا در طول روز به وضوح در برابر ما ارائه می شد. اولین نمایش از سه قسمت. با وجود این، “صورت فلکی” موفق می شود در حالی که کارت ها و شخصیت های خود را به هم می ریزد، مجموعه ای از سوالات جالب بپرسد. قسمت 7 بیشتر نقاط قوت و ضعف نمایش را خلاصه می کرد، بنابراین شانس یک پایان قوی 50/50 بود. متاسفانه ما دچار ترسو و تکراری شده ایم.
جو اریکسون (نومی راپس) را می بینیم که فوراً – به همان سرعتی که مسافت های وسیع اجازه می دهد – به بیمارستان روانی منتقل می شود که به نظر می رسد ناخوشایند است. ایرنه لیسنکو (باربارا سوکوا) با دقت به وضعیت جو نگاه می کند و آنچه را که با او اتفاق می افتد کنترل می کند، زیرا سؤالات او قبل از ترک با آلیس (رزی و داوینا کلمن) دست کم ناراحت کننده است.
من هفته ها در مورد آن مسخره شده ام روسکوسموس و نهادهای دیگر سعی در مخفی شدن داشتند چیزیبا این حال، پاسخ نهایی، پاسخی واقع بینانه اما از نظر داستانی خسته کننده است: “ما فکر می کنیم مردم آنجا دیوانه شده اند، و ما سعی می کنیم همه چیز را پنهان کنیم.” قضیه اصلی اینه. مرگ فضانوردان در اتحاد جماهیر شوروی تا آنجایی که میتوانیم بگوییم هیچ سرپوشی وجود نداشت و قطعاً در وهله اول نه. واقعیت، قبل از تجربه هنری کالدرا (جاناتان بنکس) تجربه CAL قبلی وجود نداشت.
این جو را در اتاق به دام می اندازد، هم به معنای واقعی و هم مجازی. علاوه بر دیدن مختصر فضانورد دیوانه ای که در طبقه بالا “زندگی می کند”، این شخصیت جای دیگری برای رفتن ندارد و در عوض به فکر افکاری است که در بیشتر فصل در سر داشته است. به نظر میرسد که پیشرفت و پاداشها خیلی وقت پیش متوقف شده بود. جو را میبینیم که بارها و بارها به تواناییاش در نواختن پیانو باز میگردد و متوجه میشویم که او فرزندی باردار است که میتواند همسرش مگنوس (جیمز دارسی) یا رئیس او فردریک (ژولین لومان) باشد (یا هر دو در یک بار). ) به دلیل حالت دوگانه CAL hi-jinks.
هر نوع راه حل علمی، حداقل در این فصل، تقریبا بلافاصله توسط Bud Caldera خرد می شود. باد اکنون در بدن هنری A زندگی می کند، در حالی که هنری در زندگی پریشان باد در واقعیت B گیر کرده است. چرا؟ زیرا او به تجربه ای که هنری بسیار دوست داشت تبر می کند. علیرغم ویرایش چشمگیر صحنه، تخریب دستگاه هیچ چیز را تغییر نمی دهد و یک لایه معمایی قانع کننده به ترکیبی که خیلی دیر اتفاق می افتد اضافه می کند. شخصیت هایی که از اثرات واقعیت دوگانه رنج می برند به این زودی ها “بازگردانده نمی شوند”. جو و آلیس هنوز چیزهایی می بینند و می شنوند، و دهانه دهان به طور کامل جای خود را عوض کرده است.
با این حال، لحظه ای که متوجه شدیم Constellation 100% به این قسمت متعهد نیست، همه امیدها از بین نرفت. همانطور که قبلاً گفتیم، جنبه شخصی و ضربات دراماتیک سریال به اندازه کافی خوب بود که در نهایت به وجود آمد گفتن چیزی که ارزش شنیدن را داشته باشد. جدای از عناصر علمی تخیلی و هیجان انگیز، خانواده از هم پاشیده جو و مبارزات آنها، و همچنین پشیمانی هنری و باد، داستانی است که ارزش گفتن را دارد وقتی که در پس زمینه این فیلم روایت می شود. فضا کاوش با ذهن انسان مرتبط است.
علاوه بر تایید اینکه کیهاننورد مرده در واقع جهان جایگزین ایرن لیسنکو است (که میدانیم دوستانش او را “والیا” مینامیدند)، این قسمتهایی که من در برابر ویرانی من از آن حمایت کردم، در عوض بر نحوه حرکت شخصیتهای اصلی و ترک آنها تمرکز دارد. چیزی که آنها احتمالاً نمی توانند درست کنند.
جو هنوز نمی تواند کسی جز آلیس را وادار کند که آنچه را که اتفاق می افتد باور کند و هنری درگیر زندگی و مشکلات باد (که شامل کشتن یک نفر و تلاش برای کشتن دیگری می شود) است. این تصویر افسردهکنندهای است، اما دانستن اینکه همه چیز در جایی برای خود دیگری خوب است، کمی آرامش دارد.
باد کالدرا شروع به زندگی بهتر خود می کند و به ارین می گوید که قطعاً چیزی اشتباه است و او در واقعیت او مرده است. در همین حین، آلیس و مگنوس بدون مادر تصمیم میگیرند وسایل خود را جمع و جور کنند و خانه خود را ترک کنند و در نهایت ایده دیدن دوباره جو را کنار بگذارند. به همین ترتیب، جو هنوز زنده و آلیس دیگر، که بیشتر وقت خود را با آنها می گذرانیم، تصمیم می گیرند یکدیگر را بپذیرند و سعی می کنند یک خانواده شوند. البته، مگنوس به سختی میداند که آنها واقعاً چه چیزی را پشت سر گذاشتهاند، اما او فقط میخواهد همسرش را پس بگیرد و با دخترش ارتباط برقرار کند، بنابراین فعلاً این “برد” را میپذیرد.
این یک نوع حل احساسی واقع گرایانه و دور از ایده آل است که می تواند پایان را نیز به نتیجه برساند قسمت 6با این حال، هارنس زمانی که قسمت قبلی را نادیده گرفته بود، تصمیم گرفت سوالات بیشتری را به مجموعه اضافه کند: کدام نسخه از پل لنکستر (ویلیام کتلت) پس از شلیک گلوله باد کالدرا در بیمارستان از خواب بیدار شد؟ ارین لیسنکو تا کجا تلاش خواهد کرد تا بفهمد آیا هنری (اکنون باد) و جو حقیقت را می گویند یا خیر؟ راستش را بخواهید، خوب بود که همه اینها را کنار گذاشتیم و اجازه دادیم شخصیتها سعی کنند از کارتهایی که به آنها داده شد، چیزی بسازند.
بزرگترین شوک قبل از پخش تیتراژ از ناکجاآباد بیرون می آید: جو مرده ای که پل پشت سر گذاشت ظاهراً هنوز بسیار زنده است. ایستگاه فضایی بین المللی (ایستگاه فضایی بین المللی). آیا تخریب دستگاه CAL ربطی به این موضوع دارد؟ آیا این سومین واقعیت احتمالی است که ما درباره آن نظریه پردازی کرده ایم؟ این یک نوسان وحشی و لحظه آخری است که به سمت وحشت کیهانی می رود و به نظر می رسد که متعلق به یک نمایش سرگرم کننده تر و ساده تر است. اینجاست که مثل انگشت شست دردناک بیرون میآید و ایده فصل دوم را کمتر اشتها آور میکند.