آنچه از خورشید گرفتگی 2024 باقی مانده است در قلب ما زنده است
به گزارش مجله نجم
برای چند لحظه امسال، خورشید دریچه سبز آهکی برای ویکی استیرم بود. این اتفاق زمانی افتاد که او در میان دهها هزار نفر در یک مسیر مسابقه آسفالت در ایندیانا ایستاده بود، همان روزی که ماه ما برای مدت کوتاهی مانع از روشن کردن جهان ما شد.
اقیانوس تماشاگران اطراف او در حال تماشای یک خورشید گرفتگی کامل بودند که از طریق عینک های کاغذی شکلی شبیه آنچه در کودکی قبل از یک فیلم سه بعدی داشتید و به طور مشابه قصد داشت چشم انسان را برای لایه جدیدی از دید آماده کند – در این مورد. مورد، نمایی بدون درد از یک خورشید نارنجی در حال کوچک شدن. اما استیرم نیازی به لیوان کاغذی نداشت.
مربوط: عذرخواهی رسمی من برای خورشید گرفتگی 2024
از میان جمعیت، آسمان را از طریق مستطیل سیاه کمانی به اندازه کف دست که از شیشه کلاه جوشکاری بریده شده بود، تماشا کردم، وسیله ای که خورشید را سبز رنگ می کند در حالی که ستاره زمین از ماه رو به زوال تقلید می کند. این متعلق به پدرش بود که با او تمام عمرش دنبال کسوف بود و در سال 2007 درگذشت. نام او ریچارد ایبرت بود. او پس از کامل شدن کلیه ها گفت: «من تازه شروع به گریه کردم. “خیلی زیبا بود. من به پدرم فکر می کردم و وقتی کوچک بودم.”
در کنار استیرم پسرش برندون بود. او از اوهایو به آنجا سفر کرد.
او گفت: «از آنجایی که یک طرفدار مسابقه هستید، دو نوع لرز دارید. بدیهی است که درجه حرارت سرد است، و پس از آن در یک مکان مقدس مانند این در شب سرد است.
همه ما هنوز در مسیر سرعت ایندیانا آنجا بودیم، حتی با وجود اینکه کل ماه گرفتگی به پایان رسیده بود و ماه شروع کرده بود به پرتوهای خورشید دوباره ما را گرم کند و سیاره ما را به حالت عادی کیهانی بازگرداند. بیش از یک قرن پیش ساخته شداین مسیر جایی است که اتومبیلرانان افسانهای ایندی 500 را بارها و بارها رانندگی کردند. کارگردانان فیلم روزی روزگاری منبع الهام بود، و اد کارپنتر به تازگی انجام برخی از دورهای آزمایشی را به پایان رسانده بود که به نظر می رسید دیوار صوتی را شکسته بود، و باعث خوشحالی ما شد.
چند متر دورتر از خانواده استیرم، در حالی که خورشید هنوز در کسوف جزئی بود، کالین کولبا و کیت شارون در لبه یکی از موانع سفید مسیر نشسته بودند. وقتی من آنها را دیدم آنها به خورشید نگاه نمی کردند. آنها گروهها و سرگردانهایی را تماشا میکردند که خود را به سرگردانی در مسیر پس از کلیت برعهده میگرفتند، و به طور دورهای مکث میکردند تا ستاره ما را بررسی کنند، گویی توپی از فوکاچیا است که در فر پخته میشود. من یکی از آن تندروها بودم.
“شما در مورد آن شنیده اید، نه؟” کولبا درباره چند لحظه ارزشمند از کالج گفت: «خیلی سرگرم کننده است. اما شما باید آن را تجربه کنید، باید آن را با چشمان خود ببینید.
در ابتدا، شارون گفت که این تجربه را در قلب خود احساس کرده است. با این حال، این احساس به سرعت به ذهن او منتقل شد. او بهعنوان روزنامهنگاری که کسوف را پوشش میداد، میدانست که نمیتواند روی برخی از جنبههای فیزیکی جذاب آنچه مید تمرکز کند. او در مورد هاله سفید درخشانی که یک ماه گرفتگی کامل خورشید را نشان می دهد، گفت: “فکر می کردم بیشتر زرد باشد.” کولپا خاطرنشان کرد: این هاله ای بود که جو بیرونی خورشید یعنی تاج را نشان می داد که ناگهان با چشمان غیرمسلح شما قابل مشاهده بود. بدون نیاز به لیوان کاغذی
شارون ادامه داد: «متعجب هستم که افراد بیشتری گریه نکردند. “همچنین خوب بود که مثل “وای خدای من، به ماه نگاه کن” و سپس با کسی که دوستش دارم باشم.” سرش را روی شانه کولپا گذاشت که کلمه «عشق» را نشان می داد. چهار ساعت قبل از اینکه همه چیز به منطقه بین ایالتی برسد، شارون پیامکی از مادرش که در تولدو، اوهایو بود دریافت کرد که در آن یادآوری می کرد که به زودی چه اتفاقی می افتد. به نوعی، شارون گفت: «همه ما در حال تجربه یک چیز هستیم.»
کولبا گفت: «تکنولوژی روز به روز پیشرفتهتر میشود و با هر ماه گرفتگی که اتفاق میافتد، شما بیشتر از قبل به هم متصل خواهید شد.
در طول مسیر، آگاروال، فرناندو باریوس و گابریل کاستا در جهت مخالف من حرکت می کردند (متاسفانه این من بودم که در سمت اشتباه بودم). این سه نفر از دانشجویان دانشگاه پوردو بودند، در فاصله ای حدود یک ساعت از شمال، جایی که به تازگی شاهد یک رویداد آسمانی بودند. علیرغم ترس از دیدن تاریک شدن عجیب خورشید در کنار چیزی که به نظر می رسد توده ای از انسانیت است، کاستا فکر می کند ارزش تماشای خورشید گرفتگی کامل بعدی را دارد.
او گفت: «احساس میکردم اگر تنها باشم، کمی بیشتر از آن لذت میبرم. برای مثال، میتوانید پرندگانی را ببینید که نزدیک شما پرواز میکنند، و میتوانید صدای سیکادا را بشنوید. و با چنین چیزهایی، باید بیشتر تنها و منزوی باشید. این احساسی است که بسیاری از جمله من مشترکند. من تصور می کنم که دیدن یک خورشید گرفتگی کامل به تنهایی باعث می شود احساس کنید که خورشید گرفتگی تنها مال شماست.
اگرچه باریوس برای یک ثانیه موافقت کرد، اما در نهایت تصمیم گرفت که هیجان این رویداد با اعداد افزایش یابد. او گفت: «با دیدن خاموش شدن چراغها، تاریک شدن همه چیز، تغییر بادها و غوغای پرندگان. به نظر من، تجربه کردن آن با افراد دیگر بسیار رضایت بخش است.
آگاروال که با باریوس موافق است، گفت که او به ویژه امیدوار است که روزی یک خورشید گرفتگی کامل را با خانواده خود ببیند، زیرا این پدیده های کیهانی مانند این است که به ما اجازه می دهد به یاد بیاوریم که نیروهایی در جهان خارج از کنترل ما وجود دارد: “من فکر می کنم ارزشی در آن وجود دارد. “
در این لحظه یک مکث ناگهانی دیگر انجام دادم و دوباره به خورشید نگاه کردم. مطمئناً هنوز هم مانند یک دایره نارنگی شفاف به نظر می رسد که برش منحنی کامل آن برداشته شده است. با این حال، خسوف به زودی تمام می شد و من نگران بودم که پایان آن را از دست بدهم. به نظر چیز مهمی بود.
در خارج از پیست مسابقه، بیشتر مردم مشغول شروع تسویهحسابها یا گرفتن عکس با نمایشگاه موشک ماهری سیستم پرتاب فضایی ناسا بودند. با این حال، اگر به دقت نگاه کنید، والدوها را میبینید که عینک خورشید گرفتگی به چشم دارند و همچنان به آسمان خیره شدهاند. من به آنها پیوستم تا زمانی که احساس کردم خورشید دوباره درخشان می درخشد.
چشمام فریبم داد
“دو دقیقه دیگه مونده!” شنیدم که یکی کنارم فریاد می زد.
دبورا دیروور سعی می کرد خانواده اش را تشویق کند تا عینک خورشید گرفتگی خود را بگذارند و تجربه ای را که ساعت های زیادی برای دستیابی به آن صرف کرده بودند، به پایان برسانند. Secret Member در این گفتگو، من هم عینکم را می زنم. تا آخر در سکوت نشستیم. او گفت: «مثل پایان کتاب است. “شما داری باهاش خداحافظی میکنی. من نمیدانم که آیا من هنوز زنده خواهم ماند که بعدی در آمریکا باشد یا اینکه بتوانیم به آنجا برسیم و بچه های من بزرگ شوند. این واقعاً درست است. آخرین باری که می توانم چنین کاری را انجام دهم.”
دوروور فوران کرد: “من فکر می کنم جهان شگفت انگیز است.” ما در این سیاره زیبا زندگی می کنیم.
پسر 11 ساله او، اورت توبوکمن، خاطرات خوبی از آخرین باری که یک خورشید گرفتگی کامل را با هم در سال 2017 دیدند، دارد، اگرچه به نظر می رسد تفاوت های کلیدی وجود داشته باشد. اول اینکه این شخص خیلی بهتر در خاطره خواهد ماند. توبوکمن در مورد خاطرات مبهم خود از سال 2017 به شوخی گفت: “من فقط یک دیوار آجری غول پیکر را به یاد دارم.” او همچنین معتقد بود که این سیاره درخشان تر از قبل به نظر می رسد، اما از قدرت واقعی خورشید بسیار شگفت زده شد.
او گفت، حتی زمانی که خورشید گرفتگی ستاره میزبان ما را به یک قطعه کوچک تبدیل کرد، همچنان نور خورشید به اندازهای بود که از ما عبور میکرد تا به چشمهایمان آسیب برساند. تا آنجایی که عینک را بردارید، “خیلی عجیب” بود. در افق، او گفت: “مثل غروب غول پیکر بود.”
خواهر دوقلوی او، پایپر، افکار مشابهی داشت. در مورد بخش مورد علاقه او، او گفت: “بعد از برداشتن عینک من قطعا کرونا است.” دو عبارت برای خلاصه کردن دانشگاه برای او وجود دارد: شادی خالص و ارتباط با انسانیت. او گفت: “شما باید هیجان را با همه به اشتراک بگذارید، به جای اینکه آن را برای خود نگه دارید.”
پدر آنها، دن توبوکمن، گفت: “همچنین احساس موفقیت وجود داشت. ما به اینجا رسیدیم.” در طول مدت خسوف کامل، او گفت که از چند دقیقه تاریکی مورد انتظار و سوراخ عقیق که در جایی که به نظر می رسد خورشید ما ماندگار است، خوشحال شده است. او گفت: «آنجا بود و میتوانستم از آن لذت ببرم، و سپس میتوانم همه را در آغوش بگیرم و ببوسم. “و سپس او هنوز آنجا بود.”
سفر خورشید گرفتگی کامل خانوادهاش بخشی از یک داستان طولانیتر برای او است، داستانی که در آن او موفق میشود نحوه برخورد با این ایده اغلب ترسناک را که انسانها صرفاً تصادفهای کوچک تصادفی در یک جهان بیپایان هستند، دوباره به تصویر بکشد. او توضیح داد که این در مورد “وسعت فضا و احساس گم شدن” است. اما من دهها سال است که با آن زندگی کردهام، و در دهه 50 زندگیام هستم، و اکنون به اشتراک گذاشتن آن با افراد دیگر است.»
من فقط میتوانم شخصاً در این مورد صحبت کنم، اما فکر میکنم که تماشای ماه که خورشید را کاملاً میگیرد، حس تماشای ماه یا خورشید را ندارد. گویی در حال تماشای چیز سوم و نامعلومی هستید که در آسمان آویزان است، چیزی که ظاهراً پنهان است. من اغلب به این فکر کرده ام که اگر بتوانم یک روز با تلسکوپ فضایی جیمز وب چشم خود را عوض کنم و به سحابی که در سراسر فضا کشیده شده خیره شوم، چه می شود، یا شیرجه زدن در افق رویداد سیاهچاله چگونه خواهد بود، حتی اگر به این معنی بود که از نقطه بی بازگشت عبور خواهم کرد. فکر می کنم واقعاً امیدوار بودم چیزی کیهانی ببینم که به آن عادت نداشتم.
آسمان آبی شفافی که نمیتوانیم فراتر از آن را ببینیم، ابرهای پنبهای شناور که شبیه خوراکیهای ممنوعه به نظر میرسند، و ستاره عظیمی که هیچکس نمیتواند مستقیماً به آن خیره شود بدون اینکه چشمانش بسوزد، بخشی از زندگی روزمره هستند. خورشید گرفتگی کامل آرزوی من برای دیدن چیزی کاملاً جدید در جهان طبیعی را برآورده کرد و این آرزویی است که فکر نمی کنم نیازی به صحبت در مورد آن شخصا داشته باشم. این چیزی است که اکنون می دانم که با بسیاری به اشتراک می گذارم، و این چیزی است که آنها با یکدیگر به اشتراک می گذارند. به نوعی، همه کسانی که در 8 آوریل در ایندیاناپولیس موتور سوار بودند، اکنون به هم متصل هستند. ما کاملا غریبه نیستیم، اگرچه ممکن است هرگز همدیگر را ملاقات نکنیم.
زمانی که ماهگرفتگی کامل رخ داد، شخصی که در کنار من ایستاده بود، که بعداً فهمیدم آدام حفوظ است، مسافری از دبی که برای تماشای ماهگرفتگی به آمریکا آمده بود، شروع به فریاد زدن کرد: «برادر، به آسمان نگاه کن!» همین چند دقیقه پیش در حال گفتگوی معمولی در مورد ایمنی عینک خورشید گرفتگی بودیم. این یک لحظه طبیعی دردناک بود که قبل از لحظه شدید و دردناک بعدی بود که خود را در آن دیدیم. او در خلسه اش تنها نبود. همه از خوشحالی فریاد می زدند. حتی خودم را مجبور کردم که با درونگرایی ام مبارزه کنم و کمی خوش صدا باشم تا بتوانم عضوی از باشگاه باشم. احساس تلقین بود، و این را تقویت کرد که، شاید برای لحظهای، همه ما به یک چیز فکر میکردیم – این که یک چیز واقعاً خاص، وجودی و مهم را با هم تماشا میکردیم.
حافظ گفت: «این یک تجربه بسیار جادویی است. “من این را دوباره انجام خواهم داد.”